به گزارش راسخ
گروه اقتصادیخبرگزاری تسنیم؛ پرونده “اقتصاد اسلامی” بخش۳۰ _در علم اقتصاد، یکی از بنیادیترین مفروضات، مفهوم «انسان اقتصادی» است – مدلی انتزاعی که گرچه در حقیقت وجود خارجی ندارد، اما بهگفتن مبنایی کلیدی در نظریههای اقتصادی به کار میرود. این فکر، انسان را موجودی عقلانی و موثر میپندارد که مدام در پی حداکثرسازی منافع خود است. اقتصاددانان از این الگو بهگفتن ابزاری تحلیلی منفعت میبرند تا رفتارهای پیچیده اقتصادی را تبیین کنند، هرچند این رویکرد مدام محل او گفت و گو و نقد بوده است.
از همین پرونده زیاد تر بخوانید
مفهوم «انسان اقتصادی» بر فردی دلالت دارد که تنها به انگیزههای مادی عکس العمل مشخص می کند و در تصمیمات خود فقطً به حداکثرسازی منفعت شخصی میاندیشد. این مدل، او را موجودی عقلایی فکر میکند که در چارچوب محدودیتهای مادی، مطلوبیت مصرف را بر پایه قید بودجه و سود تشکیل را با در نظر گرفتن هزینهها بهینه میسازد. مبنای فلسفی این فکر بر «اصالت فرد» محکم است، جایی که اجتماع تنها مفهومی اعتباری دارد و انسان اقتصادی فقطً برای خود و نه دیگران میاندیشد. از این منظر، پیگیری منافع فردی بطور طبیعی به منافع کل جامعه منجر میشود – برداشتی از همان «دست نامرئی» که در اقتصاد کلاسیک نقل شده است.
اسلام نگاهی متفاوت به انسان و جایگاه او در اقتصاد دارد. برخلاف مدل انتزاعی «انسان اقتصادی» که فقطً به منافع شخصی و مادی میاندیشد، اسلام انسان را موجودی دو بعدی – مادی و روحی – میداند که هم بهگفتن فرد و هم در بستر اجتماع اصالت دارد. در این نگرش، «اجتماع» فقطً مفهومی اعتباری نیست، بلکه دارای هویت و حقوقی جدا گانه است. حتی متفکرانی که اصالت اجتماع را نمیپذیرند، بر مسئولیتهای اجتماعی انسان پافشاری دارند. از دیدگاه اسلامی، بیتوجهی به این تکالیف، هم فرد را از بُعد اخلاقی تهی میکند، و هم اعتبار او را در نسبت با حقیقت اسلام نیز زیر سوال میبرد.
از نگاه اسلام، انسان نمیتواند نسبت به سرنوشت دیگران بی اعتنا باشد؛ بیاعتنایی به حالت اقتصادی و اجتماعی دیگران در این چارچوب جایی ندارد. آموزههایی چون حدیثی که مسلمانی را در گرو دغدغهمندی نسبت به زندگی همنوعانش میداند، یا آیهای که در اموال ثروتمندان حقی برای نیازمندان قائل است، مشخص می کند که فردگرایی مطلقِ انسان اقتصادی در اقتصاد کلاسیک، با نگرش اسلامی ناسازگار است. در این نگاه، التزام به بُعد اجتماعی انسان در مواردی به تکلیف شرعی تبدیل میشود – تفاوتی بنیادین که این دو الگو را اساساً غیرقابل قیاس میسازد.
اسلام نه انسان را از پیگیری منافع شخصی بازمیدارد و نه او را به فردگرایی محض سوق میدهد؛ بلکه او را در چارچوبی تعریف میکند که کسب ثروت، در همتنیدگی با مراعات حقوق دیگران معنی مییابد. انفاق، زکات و مواسات نه پیشنهادهایی فقطً اخلاقی، بلکه سازوکارهایی برای تنظیم این پیوند اقتصادی-اجتماعیاند. در این نگاه، «انسان اقتصادی» تنها در پی سود فردی نیست، بلکه تابع مطلوبیت او با رفاه دیگران گره خورده است؛ گویی بخشی از مطلوبیتش در فراهم نیازهای دیگران تحقق مییابد. این تفاوت بنیادی، الگوی اقتصادی اسلام را از مدلهای کلاسیک که بر منفعتطلبی فردی استوارند، بکلی نزدیک میسازد.
در نگاه اسلام، انسان موجودی ایستا نیست، بلکه در مسیر کمال و تعالی قرار دارد. او در جستجوی ویژگیهای متعالی الهی است و این سیر تکامل، در گرو فراهم نیازهای مادی و معنوی اوست. به همین علت، نمیتوان او را در چارچوب تعاریف ثابت و تغییرناپذیر اقتصاد کلاسیک محدود کرد. مدل «انسان اقتصادی» که بر انگیزههای فقطً مادی تکیه دارد، نه با حقیقت زندگی مسلمانان سازگار است و نه حتی با توانایی زیسته انسانهایی که به اصالت فرد باور دارند. در این چارچوب، اقتصاد اسلامی تصویری از انسان اراعه میدهد که در مسیر تکامل، هم به منافع شخصی خود، و هم به مسئولیتهای اجتماعی و رشد اخلاقی خویش نیز متعهد است.
یکی از چالشهای اساسی در علم اقتصاد، تعمیم حرکت اقتصادی خاص به همه جوامع، بدون در نظر گرفتن تفاوتهای ارزشی، فرهنگی و اجتماعی است. این چنین نگرشی الزام نادیده گرفتن تنوع باورها و شرایط انسانی است و اقتصاد را از واقعنمایی به سوی انتزاعیگرایی سوق میدهد. پافشاری بر الگوی «انسان اقتصادی» به گفتن مدلی جهانشمول، ضمن این که فهمیدن عمیقی از مشکلاتی چون فقر، بیکاری و بیعدالتی اراعه نمیدهد، این مفاهیم را به یک تمرین نظری بدل میکند که از حل مسائل واقعی جوامع فاصله دارد. اقتصاد، اگر به این مسیر برود، زیاد تر به یک بازی فکری بدل میشود تا ابزاری برای از بین بردن چالشهای انسانی.
پرونده اقتصاد اسلامی {اینجا} در پیشگاه خوانندگان قرار دارد
نقد ما به اقتصاد متعارف از اینجا اغاز میشود که بر پایه مدلی سادهانگارانه از انسان بنا شده است؛ مدلی که الگوهایی همانند نابرابر توزیع درآمد و سازوکارهای اقتصادی را مشروع نمود میدهد، و به جای اصلاح مفروضات خود، بر تحول فرهنگها و قیمتهای جوامع گوناگون برای انطباق با الگوهای غربی اصرار میورزد. این رویکرد، در نهایت، به جای آنکه راهی برای گسترش واقعی و آنگونه که آمارتیاسن میگوید، راهی به سوی آزادی بگشاید، تنها تصویری انتزاعی از اقتصاد اراعه میدهد. در روبه رو، اقتصاد اسلامی بر تعریف انسان واقعی پافشاری دارد؛ انسانی که رفتارهای اقتصادیاش در بستر قیمتها و حقیقتهای متنوع جوامع شکل میگیرد، نه در چارچوب نظریههایی که جهانیشدنشان مشروط به جهانیشدن اسلام است.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
کسب وکار