به گزارش راسخ
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، اغاز اسفندماه، یادآور یک اتفاق تلخ است؛ درگذشت فرجالله سلحشور، مردی که اجل مهلت نداد تا سریال «موسی(ع)» را کارگردانی کند.
انگار همین دیروز می بود که در دفترش وجود داشتیم و فهمید شدیم که کارگردان با دغدغههای تلویزیون، به سرطان ریه مبتلا شده است. اما هیچچیز نمیتوانست جلوی انگیزههای “حاج فرج” را برای نوشتن فیلمنامه سریال “موسی(ع)” بگیرد.
او مینوشت و به من میاو گفت: “این سریال را هم میسازم و سپس میروم!” آن روز، دیگر فهمید میشدم منظور “سلحشور” از رفتن چیست؟ جمال شورجه نیز در اتاق فرد دیگر نشسته می بود و از ما میخواست درمورد سرطانش صحبتی نکنیم.
انگار نه انگار که چیزی شده باشد، اما خود او زیاد راحت با این نوشته کنار آمده می بود. تا این که روز هشتم اسفندماه سال ۱۳۹۴ خبر درگذشتش رسانهای شد و آن روز تلختر از همیشه بودم؛ چون بیشتر از رفتنش که ازردهکننده می بود، آرزوی “حاج فرج” برآورده نشد و موفق نشد مجدد پشت دوربین قرار بگیرد تا بگوید: “صدا، دوربین، حرکت…” و سریال “موسی(ع)” را به کلکسیون آثار قرآنیاش اضافه کند.
اما حتماً این روزها که اکران فیلم «موسی کلیمالله» در سینماهای سراسر سرزمین برقرار است، روح فرجالله سلحشور شاد شده است. یقیناً همه چشم به راه سریال حضرت موسی(ع) هم می باشند که ابراهیم حاتمیکیا و عوامل آن اظهار کردهاند که تشکیل آن به زودی اغاز خواهد شد.
قبل از این نوشته، بدون شک مردم حاج فرج و سریالهای قرآنیاش را فراموش نخواهند کرد. هنگامی «یوسف پیامبر» و «مردان آنجلس» از تلویزیون پخش میشود، یاد میآوریم که چه سختیها و پیچیدگیهایی را پذیرفت تا سریالهای قرآنی ساخته شوند. هر بار که مخاطب آن آثار را میبیند، از خدماتش تشکر میکند؛ مردی که همیشه دغدغهاش سریال شدن آیات قرآنی می بود و برای همه سختیهایش ایستادگی کرد.
امروز که او دیگر در بین ما نیست، تعداد بسیاری از دوستانش به این سختیها اشاره میکنند و حتی مدیران تلویزیون میگویند که همچون نامش، “سلحشورانه” پای ساخت آثار فاخر تلویزیونی ایستاد. همانند وقتی که پشت تریبون فریاد میزد: “مواظب نفوذ استکبار و صهیونیسم در فرهنگ و هنر باشید.”
تکتک آثارش برای ما نوستالژیاند؛ کارگردانی که تلاش میکرد با سکانسها و پلانهای زیبای دینیاش، در تحکیم بنیههای معنوی جامعه اثرگذار باشد. از “توبه نصوح”، “گورکن”، “پرواز در شب”، “انسان و اسلحه”، “ایوب پیامبر”، “دنیای وارونه”، “اصحاب کهف” تا “یوسف پیامبر”، همه در کارنامه او وجود دارد.
سریالهای مذهبی همیشه برای مخاطب جذابیت داشته است. همان گونه که تا این مدت «یوسف پیامبر» را چندین دفعه از تلویزیون میبینند و برایشان دوستداشتنی است. در واقع، خلأ «حاج فرج» و باورها و باورهایش در کارگردانی سینما و تلویزیون، و این چنین در برابر جریانهایی که تلاش دارند با حرکت ضداسلامی و ضدبشری، فیلمهایی به جای بگذارند، بیشتر از پیش حس میشود.
از محمود پاکنیت شنیده بودم که فرجالله سلحشور کار خود را با یک آیه قرآن اغاز میکرد و آخر آن با یک صلوات می بود. حتی تقسیم هدایای صداوسیما به بچههای «یوسف پیامبر» نیز دلنشین می بود. هنگامی «حاج فرج» هدایایی که صداوسیما به او میداد را تبدیل به سکه میکرد و بین بچههای یوسف پیامبر تقسیم میکرد، این تقسیم بین افرادی می بود که بازیگر مهم نبودند؛ چرا که به بازیگران مهم زیاد تر بها داده میشد.
به نظر میرسد سینما و تلویزیون برای گسترش ساخت آثار قرآنی و مذهبی، نیازمند باورها و اعتقاداتی است که فرجالله سلحشور حتی در سختترین دوران بیماری سرطان نیز از آن چشم نمیپوشید و نمیگذاشت کار سریال «حضرت موسی(ع)» عقب بماند. این نگاه باید بر سینما حاکم باشد تا آثار متعدد و اثرگذار در این عرصه ساخته شوند.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
کسب وکار