به گزارش راسخ
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، سریال «بازنده» با مقصد روایت داستانی جنایی و اجتماعی پا به میدان گذاشت، اما در عمل تنها تصویری تاریک و سرد از جامعهای بیهویت را پیش روی مخاطب قرار میدهد. این تاثییر بهجای بازتاب قیمتهای فرهنگی و انسانی، دچار کلیشههای خشونتبار و داستانی بیمقصد شده است. داستانی که بهجای کاوش در ابعاد پیچیدهتری از شخصیتها و جامعه، فقط به خشونت و رفتارهای انحرافی میپردازد و به نوعی خطرناک بودن این شیوه نمایش را نادیده میگیرد.
«بازنده» در فضایی غرق در خیانت، جنایت و طمع روایت میشود. شخصیتها بهجای ربط انسانی، نماد بیاعتمادی و دشمنی می باشند. خیانت در خانوادهها فراگیر است: همسران وفاداری ندارند، برادران قربانی خواهران خود خواهد شد، و طمع مالی همه پیوندهای انسانی را به ورطه نابودی میکشاند. حتی پلیس، بهگفتن نماینده قانون و عدل، چهرهای خشن و بیعلتبه خود گرفته است، تا جایی که نه به حل معماها، بلکه به تشدید آنها دامن میزند. چهره پلیس که باید نماد تشکیل امنیت باشد، در این سریال زیاد تر تصویری از عقدهها و تلخیهای دوران کودکی است که در برخوردها و تصمیمگیریهای پلیسی او نمایان میشود.
تمرکز بیشتر از حد بر خشونت و صحنههای اغراقآمیز، داستان را از مسیر مهم منحرف کرده است. در قسمتی از سریال، سه قتل هولناک بدون هیچ علت روایی قانعکننده به عکس کشیده میشود. این پافشاری افراطی بر نمایش خشونت، نهتنها اثرگذاری داستان را افت میدهد بلکه مخاطب را از همراهی با روایت بازمیدارد.
از نظر روانشناختی، این چنین نمایشهایی میتواند بر حرکت و نگرشهای اجتماعی مخاطبان تأثیر منفی بگذارد. بهاختصاصی در جامعهای که بحران هویت فرهنگی و اجتماعی در آن در حال رشد است، به عکس کشیدن این چنین رفتارهایی بهصورت مداوم و بیعلت امکان پذیر نارضایتی و بیاعتمادی را در مردم افزایش دهد.
سریال در بازنمایی فرهنگ ایرانی ناکام است. طراحی صحنه و دکوراسیون منازل زیاد تر به المانهای غربی گرایش دارد تا عناصر اصیل ایرانی. برای نمونه، غیاب نمادهایی چون فرش ایرانی در تعداد بسیاری از صحنهها، حس بیگانگی و دوری از فرهنگ بومی را تشدید میکند. این کمتوجهی به هویت فرهنگی، از نقاط ضعف اساسی سریال است. در حقیقت، نمایش هویت فرهنگی در آثار ایرانی نهتنها یک عنصر دلنشین برای مخاطب داخلی است، بلکه میتواند عاملی مهم برای جذب مخاطب بینالمللی باشد.
با این حال، «بازنده» در جنبههایی توانسته است دقت مخاطب را جلب کند. تدوین دقیق و هوشمندانه، ریتم داستان را نگه داری کرده و حس تعلیق را بهخوبی به وجود اورده است. منفعت گیری مناسب از نمودهای اختصاصی و قطعهای سریع، به تأثیرگذاری برخی صحنهها افزوده است. این چنین، توانمندی برخی بازیگران در ایفای نقشهای پیچیده از نقاط روشن این تاثییر است.
نورپردازی در قسمتهایی از سریال به تحکیم حس تعلیق پشتیبانی کرده، اما گاه با فضای کلی تاثییر همخوانی ندارد. موسیقی متن، هرچند در قسمتهایی مؤثر است، اما در لحظات حساستر نیاز به تنوع و عمق بیشتری دارد. نظر میشود که در سریالهای آینده، موسیقی بهگفتن عنصری مکمل در ربط با حال و هوای داستان و شخصیتها زیاد تر در نظر گرفته شود.
با وجود این کاستیها، «بازنده» مشخص می کند که صنعت سریالسازی ایران ظرفیتهای بالایی برای تشکیل آثار جنایی و معمایی دلنشین دارد، مشروط بر آنکه فیلمنامهنویسی عمیقتر، شخصیتپردازی دقیقتر و احترام به فرهنگ بومی در برتری قرار گیرد. در این راستا، دقت به عمق روانشناختی شخصیتها و انگیزههای آنها میتواند به غنای تاثییر افزوده و داستان را از سطحینگری رها کند.
اگر تیم سازنده در پروژههای بعدی بهجای پافشاری بر شوک و خشونت، بر روایت داستانی قوی و هویتمحور تمرکز کنند، میتوانند آثاری تشکیل کنند که نهتنها مخاطبان داخلی، بلکه دقت بینالمللی را نیز جلب کند.
نگارنده: سجاد دانی
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
کسب وکار