[ad_1]
به گزارش راسخ
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، ساخت ادامه سریالهای خاطرانگیز و دوستداشتنی برای مخاطبان، عمل با لیاقت و ارزشمندی است که تلویزیون در دستور کار خود قرار داده؛ سپس از «زیرخاکی» و «نونخ» نوبت به «پایتخت۷» رسید که جلوی دوربین است. اما در این بین سخن و حدیثهایی درمورد «دودکش» تازه هم به بین آمده.
سریالی که به غیر از نسخه مهمِ آن که محمدحسین لطیفی برای اولین بار ساخت زیاد موفق نشد توفیق و اقبالی داشته باشد. به تعبیرِ برخی از کارشناسان که میانها گفتند «آمپاسها» و «قمپزها» دیگر آن کارایی قبل را ندارد. همان تکیهکلامهای معروف هومن برقنورد که نقش مهم سریال را بازی میکرد. بهنام سپاس، سیما تیرانداز و نگار عابدی همه تلاش کردند اما آنی نشد که باید بشود.
اگر هم قرار است مجدد در دستور قرار بگیرد، میدان برای «برزو نیکنژاد» باز شود. همانگونه که در جریان ساخت «دردسرهای عظیم» این اتفاق افتاد و «مرداب» که به خوبی در شبکه نمایشخانگی توسطِ او ساخته شد. نیکنژاد کارگردان با سابقه و کاربلدی است اما باید میدان برای او فراخ شود.
«دودکش ۱» را محمدحسین لطیفی ساخت و سپس از آن «پادری» را ساخت اما چون تمایلی به ادامهدار کردن سریال نداشت و معتقد می بود ادامهها خوب در نمیآید، نامش را به «پادری» تحول داد. «دودکش ۲» ساخته برزو نیک نژاد، نسبت به فصل اول و حتی «پادری» کار ضعیفی می بود. «دودکش ۱» و «پادری» اگر چه ضعفهایی داشتند اما هر دو قابل قبول بودند؛ این در حالی است که متاسفانه «دودکش۲» فاقد عناصر دلنشین و پرکشش است.
در ساخت ادامه سریالها که عموماً خوب درنمیآید (به جز «نون خ»، «زیرخاکی» و «پایتخت») عموماً دوستان بر پایه همان عناصر و کلیشههای جواب داده فصلهای اول جلو میروال؛ در حالی که ادامه سریال باید جدا گانه باشد و در عین نگه داری کاراکترها با ویژگیهای ثابتشان، سریال باید دارای ویژگیهای جدیدی هم باشد. باید کار تازه نمود کند و هنگامی تماشا میکنیم حس کنیم اتفاق خلاقانه و نوآورانهای رخ داده است. اما در «دودکش۲» نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه از نظر داستانپردازی و پرداخت شخصیتها کار عقب رفت دارد.
در این بین سریالهایی بودهاند که با نظرِ مدیران تلویزیون و دستاندکارانش به فصلهای دوم و سوم رسیدهاند؛ برای مثال «بچه مهندس» که در سری چهارم بدون کارگردان اولیهاش ثابت کرد اگر روی آنتن نمیآمد احتمالا اعتبار و عقبه روایتهای اولیه و مورد پسندِ مخاطب را از دست نمیداد. اما در این بین سریالهایی می باشند که به حدی مورد استقبال قرار میگیرند که ساخت آنها برای فصلهای بعدی هم در دستور کار قرار میگیرد.
یقیناً «دردسرهای عظیم»، «زیرخاکی»، «نونخ» و «پایتخت» به غیر از فصل ششم آن توانستند در این عرصه با پیروزی قدم بردارند. حتی «شهرزاد»، «قلب یخی»، «عاشقانه» و «زخمکاری» در شبکه نمایشخانگی نتوانستند اقبالی داشته باشند چرا که باید به فرمولهای ساخت سریال دنبالهدار واقف باشند. فرمولی که
یکی از مشکلات اساسی در این بین بعضاً به تحول نویسنده و کارگردان برمیگردد که ماهیت تعداد بسیاری از سریالها را تحول میدهد. این تحول نویسنده و کارگردان، ماهیت تعداد بسیاری از سریالها را تحول داده است. در تلویزیون به «پایتخت» ضربه زد و در نمایشخانگی به «قلب یخی»!
چون تعداد بسیاری از فصلهای دوم و سوم برخی از سریالها به علت فقدان نویسنده و کارگردان فصل نخست خود، مخاطبشان را از دست دادهاند و از هویت مهم سریال هم دور شدهاند. مثالِ عینی این مسئله احتمالا سریال نمایشخانگی «قلب یخی» باشد.
سریالهای خارجی طویلترند و سازندگانشان استاندارد سریالسازی را مراعات میکنند؛ اینجا به تعبیرِ تعداد بسیاری از کارشناسان زیاد تر مینیسریال ساخته میشود تا سریال؛ از طرفی دیگر فرمولهای جذابیت، تعلیق و داستانمحوری و سوژه داشتن در آنها مراعات نمیشود؛ در تعداد بسیاری از اوقات، برای جاافتادن کاراکترها و شخصیتهای آن مجموعه در بینِ آحاد مردم، باری به هر جهت و بدونِ مقصد پیش میروال.
از این جهت، صنعت سریالسازی در جهان سالهاست که برای ساخت فصلهای بعدی یک سریال، پرمخاطب بودن و تأثیرگذاری آن را ملاک تصمیمگیری قرار میدهد. آیا این فرمولها برای ساخت سریال در سرزمین کاربردی دارند و علت فصلبندی سریالهای کم مخاطب چیست؟!
باید دید در وهله اول، «دودکش» تازه ساخته میشود و در قدم بعدی نگاهی به ضعفهای خودش در فصل قبل خواهد داشت که حداقل بتواند آنها را برای وجود مجدد بهبود بخشد یا خیر؟
با درنظر گرفتن همه این نکات و نقد و نظرها، ساخت فصل تازه برخی آثار نوستالژی و خاطرانگیز، اتفاق دلنشین و ارزشمندی است که با دقت به فرمولهایی که سریالهای طویل خارجی درنظر میگیرند میتوان «دودکش» و زیاد از آثار دیگر را در فصلهای متمادی ساخت و مخاطب لذت ببرد.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
کسب وکار
[ad_2]
منبع