[ad_1]
به نقل از خبرنگار فرهنگی ، مستند بلند «شماره ۵» به کارگردانی دانیال رحیمیکاشانی روایتی از سرنوشت متفاوت پنجمین کارخانه ثبت شده و با اهمیت ترین بنگاه نساجی ایران است که به تازگی ساخته شده است. این مستند از تلویزیون پخش شد و به حرف های کارگردانش متقاضی وجود در جشنواره سینما حقیقت شده است.
در زیر متن مصاحبه با وی را میخوانید:
* در ابتدا بفرمایید که چه موضوعی انگیزه ساخت این مستند از سوی شما شد؟ آیا به این علت می بود که خود شما اهل کاشان هستید یا قضیه فرد دیگر علتشد سراغ این سوژه بروید؟
فکر میکنم چند اتفاق دست به دست هم داد تا این مستند ساخته بشود. یکی از این موضوعات، دغدغه شخصی خود من می بود. هر فردی که در کاشان زندگی کرده باشد نمیتواند به راحتی از کنار نام ریسندگی و بافندگی کاشان بگذرد. خود من از همان زمان که داخل زندگی اجتماعی در شهر کاشان شدم، با نام این کارخانه و مرحوم حسن تفضلی آشنا شدم و آرام آرام اطلاعاتی درمورد آن به دست آوردم. یقیناً از جایی به سپس، این نوشته برای من دلنشینتر شد؛ به اختصاصی وقتی که در اخبار و رسانهها درمورد بحران سالهای سخت بافندگی و ریسندگی در کاشان و اعتراضات کارگری میشنیدم. این نوشته مرا زیاد تر به این سمت سوق داد تا بفهمم چه اتفاقی برای این کارخانه رخ داده است.
از سویی دیگر، وقتی که پای سخن بگویید قدیمیهای شهر مینشستیم، همیشه با نوعی اندوه و حسرت درمورد سرنوشت این کارخانه سخن میزدند. این نوشته نیز انگیزهای برای من شد تا بدانم در شهر کاشان که یکی از شهرهای صنعتی به حساب میآید و چند هزار کسب و کار ریز و درشت وجود دارد، چرا یک کارخانه نزدیک از بقیه میبشود و در دل مردم جا اشکار میکند؟
در این بین، یک اتفاق نظر مرا جلب کرد و آنهم این می بود که در شرایطی که همه فکر میکردند کارخانه نساجی کاشان ورشکسته است، یک دفعه مجدد جان گرفت و احیا شد. سوال اساسیام این می بود که چرا فردی از این نوشته مطلع نیست؟ چرا تا این مدت هم برخی رسانهها درمورد ویرانی صنعت نساجی در کاشان تیتر میزنند، اما چرا به تولد مجدد یک کارخانه اشارهای نمیکنند و انگارً مطلع نیستند؟ به نظرم مجدد روی پا ایستادن صنعت نساجی در کاشان چیزی همانند به معجزه می بود و حیف می بود این قصه روایت نشود.
قبلًا، با این که دغدغه ساخت این مستند را داشتم، اما خود کارخانه رغبتی به انجام این کار نداشت، تا این که سال قبل خودشان تمایل اشکار کردند تا یکبار برای همیشه قصه این سالهای پر فراز و نشیب روایت بشود. آنها دعوت ما را برای ساخت این مستند قبول کردند و فکر میکنم آبان ماه سال قبل فرآیند تشکیل این کار را اغاز کردیم.
– طی سالهای تازه، کارخانههای بسیاری اسیر مشکلاتهایی شدند و رو به تعطیلی رفتند. اما به نظر میرسد که کارخانه نساجی کاشان با این که در اغاز تعطیلی می بود، اما سرنوشت متغیری اشکار کرد. به نظر شما چه عواملی علتشد که آن سرنوشت برای این کارخانه تکرار نشود؟ سهم مردم خود کاشان را در این عرصه چه قدر میدانید؟
همانطور که میدانید در طول این سالها بخشی از نساجی کشورمان در رشت و مازندران و شرکتهای بزرگ فرد دیگر همانند ارج، بنابر دلایل گوناگون تعطیل شدند، اما این اتفاق برای نساجی کاشان رخ نداد. جواب به این گزاره، قسمت مهم مستند “شماره ۵” است؛ خود من در ابتدا فکر میکردم یک اتفاق اقتصادی و مدیریتی خاص و اختصاصی رخ داده است و به جستوجو همان فرمول بودم، اما مقداری که جلوتر رفتم، فهمید شدم این فرمولها لزوماً رمز پیروزی نجات کارخانه نبودند، بلکه علت مهمتر، ارق مردم کاشان و مدیران دستاندرکار بوده است. همه آنها بنابر باور و اعتقادی که داشتند دست به دست هم دادند تا این کارخانه تعطیل نشود.
فراموش نکنید که نساجی کاشان در برههای از زمان، بیشتر از ۷ تا ۸ هزار کارگر داشته و قسمت عمدهای از اقتصاد و حیات کاشان مدیون این کارخانه بوده است. برهمین مبنا، نمیخواستند چراغ آن خاموش بشود تا مبادا سفره فردی کوچک بشود. این باور مردم کاشان، نقش مهمی داشته است. یقیناً عوامل اقتصادی هم در احیای کارخانه نقش داشته، اما با اهمیت ترین چیز ایمان مردم بوده است.
فراموش نکنید که نمیتوانیم بین کارخانه ریسندگی و مردم کاشان، مرزی قائل شویم. کارخانهای که از سال ۱۳۱۳ تاسیس شده و قریب به یکصد سال در این شهر زیسته است. احتمالا بهتر باشد بگویم که کارخانه ریسندگی یکی از شهروندهای این شهر است و مردم آن همانطور که دوستان و اقوامشان را دوست دارند، به کارخانه نیز ارق دارند. این کارخانه برای آنها فراتر از چند دستگاه صنعتی و سوله تولیدی است.
به نظرم، اگر امروز کاشان یکی از شهرهای صنعتی است و پیشرفتهایی در آن رخ داده است، قسمت عمدهای از آن مدیون همین کارخانه ریسندگی است. احتمالا با یک محاسبه سرانگشتی بتوان او گفت که نزدیک به ۳۰ هزار نفر در کل زمان حیات این کارخانه در آن کار کردند. این عدد اصلاً کم نیست.
– بخشی از مستند شما درمورد اهمیت دقت به تشکیل است؛ آیا سپس از شعارهای سال به سمت این چنین موضوعی رفتید یا پیش از این به این نوشته فکر میکردید؟
ما سپس از آنکه دیدیم سالها است شعار محوری سال در سیاستهای کلان سرزمین، اصرار بر تشکیل ملی و اشتغال جوانان در واحدهای تولیدی داخلی است، به این نتیجه رسیدیم که اکنون بهترین زمان برای گفتن این نوشته است. مکرراً در رسانهها میشنویم که مسئولین میگویند باید چرخ تشکیل به حرکت بیفتد. کارخانه ریسندگی کاشان دقیقاً مصداق همین سخن بگوییدها است. این روزها ناظر کارخانهای هستیم که از نیستی کامل مجدد بلند شد و این روزها ۸۰۰ نفر کارگر جوان و تازه دارد که از این بنگاه اقتصادی امرار معاش میکنند. به نظرم آنچه که بر این کارخانه گذشت، مصداقی برای عمل به همین شعارهاست.
جایگاه این کارخانه را نه فقط در کاشان، بلکه در سطح ملی بببنید. ما درمورد پنجمین کارخانه ثبت شده سرزمین سخن بگویید میکنیم، درمورد قدیمیترین سایت نساجی زنده ایران سخن بگویید میکنیم و درمورد پیشینهدارترین کارخانه در این صنعت سخن بگویید میکنیم.
– مقداری درمورد سختیهای ساخت این مستند بگویید؛ از روال تشکیل تا کارشکنیهایی که امکان پذیر در ساخت این فیلم وجود داشته باشد.
با اهمیت ترین چالش ما در روال ساخت این مستند، حجم زیاد بالای اطلاعات و اسنادی می بود که باید بازدید میشد. در این فیلم، یک نوشته برای من زیاد مهم می بود و آنهم این می بود که همه تلاشم را بکنم تا حقیقت را روایت کنم و آن چیزی را بگویم که برایش سند و مدرک قابل استناد دارم. یقیناً در هیچ جایی از فیلم به سمت قضاوت و نتیجهگیری نرفتم بلکه تلاش کردم در سطح راوی این سالها باقی بمانم. به همین علت فرآیند جمعآوری و پالایش اطلاعات زیاد سخت و زمانبر می بود. فراموش نکنید که ما درمورد یکصد سال تاریخی سخن بگویید میکنیم.
از نسل اول کارخانه افراد زیاد مقداری در قید حیات بودند، منبع های اطلاعاتی ما زیاد محدود می بود، آرشیو تصویری ما نزدیک به صفر می بود و همین نوشته کار را برای ما سخت میکرد. در این شرایط، خود کارخانه ریسندگی و بافندگی با ما زیاد همراهی کرد. از همان روز با مدیران کارخانه شرط کردم که این مستند قرار است حقیقتنگاری کند، نه این که یک تاثییر تبلیغاتی باشد. آنها نیز از این نوشته حمایتکردند و منبع های اطلاعاتی زیاد خوبی را در اختیار ما قرار دادند که باید ازشان سپاس کنم.

تنها مسئلهای که برایم شگفت می بود و کارشکنی به شمار میرفت، از دیگر تکههای شهری کاشان می بود. حتی از شهرهای دیگر حمایتدریافت کردیم و وقتی که فیلم ساخته شد از تعداد بسیاری از فعالین حوزه صنعت و سینما در اقصی نقاط سرزمین مطلبهای دلگرمکننده دریافت کردیم اما شگفت می بود که تا به امروز حتی یک خبرگزاری یا یک نهاد فرهنگی مرتبط درمورد این نوشته صحبتی نکرده و پرداختی نسبت به آن نشده است. انتظار داشتیم نهادهای مسئول در کاشان ما را حمایتبیشتری کنند اما کارشکنیهای آنان کار ما را دشوار میکرد.
– سخن پایانی؟
این مستند برای وجود در هفدهمین جشنواره سینما حقیقت ارسال شده و متقاضی وجود در این جشنواره است. تا این مدت مستندهای راهیافته به قسمت مسابقه اظهار نشدهاند، اما امیدوارم که در این جشنواره وجود داشته باشم.
انتهای مطلب/
[ad_2]
منبع